یه عکس دیگه
عکس گلم
گریه در مهد کودک
امروز 3 مهر پنجمین روزی بود که بیتا جون به مهد می رفت، شیفت ظهر بود که به طرف مهد بردمش ساعت 5 عصر هم بلافاصله بعد از باشگاه اومدم که بیارمش خونه، تا رسیدم به مهد کودک و دوتا بوسش کردم ،گفتم دخترم خسته نباشی حالا بریم خونه، یه دفعه بیتا گریه ،گریه و گریه که من نمیام و شما برو خونتتون(خونتون)،با جیق و گریه حسابی تو مهد شلوغ کرد، یکی از مربی ها بغلش کرد و آرومش کرد ولی کماکان دلش پر بود که چرا بیاد خونه. دلیل گریه بچه ها هم عوض شده ، قبلنا بچه ها برا ماماناشون گریه میکردن اما الان دخترم از مهد به زور میاد خونه ...
نویسنده :
ما دو نفر
19:40
مهد کودک
ب سم الله ، بالاخره شنبه از راه رسید و بیتا جون رو برا مهد کودک "رضوان" بردم و ثبت نامش کردم، صبح زود با کلی ناز و ادا از خواب بیدارش کردم ، صورتشو شستم اما دستاشو نذاشت که بشورم،اوردمش سر میز صبحونه یه کیک با یه لیوان شیر خورد.بعد موهای نازشو شونه کردم ، گل سر خوشگلی گذاشتم تو موهاش و لباساشو که از شب قبل آماده گذاشته بودم کنار رو تنش کردم،به همین راحتی دختر عزیزمان بیتا رو از زیر قرآن رد کردیم و با بوسه بر قرآن سوار ماشین شدیم،رسیدیم مهد رضوان.عکس العمل بیتا جالب بود اولش که کمی گریه کرد و می گفت بابا هم بیاد داخل و با نشون دادن تاب و سرسره هایی که از تو پیاده رو معلوم بود از یادش بردم که بابا هم بیاد تو. وقتی وارد سالن مهد ش...
نویسنده :
ما دو نفر
12:55
بیتا جون معلم میشود
نی نی خاله
مامانی امروز زنگ زده خاله و حال خودش و نی نی قشنگشو پرسید، نی نی خاله 3 ماهه است و 6ماه دیگه به دنیا میاد، منم لحظه شماری میکنم برا اون روز که به دنیا بیاد و براش لالایی بخونم ،و بوسش کنم.
نویسنده :
ما دو نفر
14:17
بیتا و غذای حیوانات
دخترم مدتیه که لیست می کنه که حیوانات مختلف چی می خورن، مثلا گاو: عفل (علف) ، گربه: گوشت ، هاپو : اسوخون( استخون)، مورچه :خاک ، موش : صبحونه(پنیر)، مارمولک: پشه ، مگس: قند و ..... خلاصه مدام ازم میپرسه که فیل چی می خوره؟ زرافه چی می خوره؟سوسک چی می خوره؟ کفشدوزک چی میخوره؟ و ...جالب اینجاست که دو حیون نباید یه غذای مشترک داشته باشن مثل گاو عفل میخوره، دیگه ببعی نباید عفل بخوره باید چیزی دیگه بخوره ، که ما نمی دونیم به ببعی بیچاره چی بدیم.
نویسنده :
ما دو نفر
17:21